لاله می ریزه از حرارت صداش
از نفس پر شررش
تو قفس غربت و تنهایی و غم
ریخته همه بال و پرش
شـبیه شـمع آروم آروم که آب میشه
همه دنیا پیش چشماش سراب میشه
غریب و خسته ، دلش شکسته
روی لباش یه لاله ی سرخی نشسته
واویلتا واویلتا
سرش رو خاک حجره میزاره با حالی مظطر
دیده هاش خیس به یاد چادر خاکی مادر
رو خاک حجره نشسته
روضه عطش می خونه
آخه تشنگی به والله
جگرش رو میسوزنه
زیر لب همش میخونه
قربون لبات حسین جان
خیلی تنگ شده دل من
برای کربلات حسین جان